بهنیابهنیا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

بهنیا ، هدیه قشنگ خدا

اندر احوالات بهنیا

بهنیا کوچولو الان بیست ماهه شده و شانزده تا دندون داره. از شانزده ماهگی یاد گرفت از مبل و تخت بالا بره و دیگه جایی نمونده که کشف نکرده باشه حتی در یخچال رو به راحتی باز میکنه و هر چی بخاد برمیداره. از میوه های تابستونی عاشق انگور ، هندوانه و گیلاس ، خربزه است. حسابی شیطون شده. صدای چندتا از حیوونا رو باباش بهش یاد داده مثل سگ و مرغ و گاو و گوسفند.(ازش میپرسیم هاپو میگه: هاپ هاپ، مرغه میگه :قدقد ،گاو میگه: ماما ، ببعی میگه : بع بع) اعضای بدنش رو بهش یاد دادم و نشون میده (دست و پا و دندون و چشم و مو و گوش وبینی) معمولا هم اول هر واژه ای رو بیشتر نمیگه. اما واژه نامه بهنیا: دَدَ: بیرون دا : دایی (ت...
20 مهر 1393

دندون هشتم

اواسط اسفندماه 1392 بود که متوجه شدم دندون 8 بهنیا هم نیش زده. الان که شانزده ماهش هم تموم شده چند تا دندون دیگش پیله کرده اما هنوز درنیومدن.
27 خرداد 1393

راه افتادن

بهنیا 27 دی ماه چند قدمی رو تنهایی برداشت و همین جور کم کم ترسش ریخت و حدود 13 ماهش بود که کامل را افتاد. از 9 فروردین 1393 هم یاد گرفت خودش بدون دست گرفتن به جایی از جاش بلند شه.
27 خرداد 1393

تولد یکسالگی بهنیا

میدونم تاخیرم زیاد بوده ایشالا از این به بعد زود به زود بیام بنویسم. امسال تصمیم گرفتیم برای تولد بهنیا جشن بگیریم ، روز تولدش 18 بهمن افتاده بود جمعه و ماهم جمعه شب براش تولد گرفتیم. بهنیا برای اولین بار روز 17 بهمن همراه باباش به آرایشگاه مردونه رفت و موهاشو کوتاه کرد و آماده شد برا تولدش.(بماند که حالا چقد گریه کرده بود) برای تولد حدود سی نفر مهمون داشتیم ، تم تولد بهنیا باب اسفنجی بود و تا دقیقه نود دنبال جور کردن وسایل تم تولد بودیم کارهای تزیینات رو یه سری خودم انجام دادم و یه سریشو چون وقت نداشتم دادم بیرون انجام دادن برامون . برای مهمونها تقویم چاپ کردیم ،کلیپ تولد هم درست کردم و عکسای بهنیا رو از زمان تولد تا یک...
27 خرداد 1393

بهنیا هفت دندان می شود

دیروز یه دفعه چشم خورد به دهن بهنیا و به نظرم اومد پایین باز دندون درآورده چون بهنیا نمیذاره قسمت پایین دهنشو نگاه کنیم و به زور باید باز کنیم دهنش رو با کلی تلاش موفق شدم ببینم ، بله دو تا دندون دیگه هم پایین درآورده و حالا شده هفت دندون ما. ...
29 بهمن 1392

واکسن یکسالگی

امروز صبح رفتم واکسن یکسالگی بهنیا رو زدم جالب بود وقتی خانوم بهیار می خواست واکسنشو بزنه(روی دست راستش) بهنیا روشو برگردوند. قد بهنیا 79 بود و وزنش هم 11کیلو. ...
23 بهمن 1392

تولد

وقتی مادر میشی فارغ از همه کارهای دنیا یه آدم دیگه میشی… شبا تا صبح بیداری ولی روزها خسته نیستی… انگار خدا بهت قدرتی مضاعف داده بعد از نه ماه انتظار و حمل جنین به جای خستگی، پر انرژی و پرنشاطی… با هر خنده کودکت بال در میاری و تو ابرا پرواز میکنی… دیگه بوی بد مدفوع برات زننده نیست… نگران اینی که مبادا پای بچم بسوزه… وای چرا رنگ مدفوعش عوض شده؟ اگه بچت عطسه کنه دنیا رو سرت خراب میشه. وقتی کسی حتی عزیزترین کست به بچت کوچکترین غرولندی کنه دلگیر میشی و غصه دار… آخه اون که نمیدونه تو مادری مقدس ترین واژه بشریت… وقتی گردن میگیره، غلت میزنه، چهاردست و پا میره، راه م...
18 بهمن 1392

پسرمون مریض شده

یه چند روزیه آقا بهنیا مریض شده و حالش خوب نیست دوشنبه شب بردیمش بیمارستان کودکان. دکتر گفت یه ویروس و احتمالا یه هفته ای درگیرشیم. خداروشکر زود بردیمش دکتر. دکتر گفته که حجم غذاش کم شه و یه سری چیزارو نخوره و یه سری هم دارو داده .روزای اول خیلی حالش بد بود ، روزا همش دراز کشیده و از شیطونی و چهار دست و پا خبری نیست ، شبا حسابی بالا میاره که مجبور می شم ببرمش حموم خداکنه زودتر پسرمون خوب شه واسمون شیطونی کنه. اینم پسر مریض ما که خودش خوابش برده از بی حالی ...
4 بهمن 1392